۱۳۸۹ مرداد ۸, جمعه

غریب پای آن سپیدار و آشنای این نارنج

هیبتی داشت صدایش که گوشی را محکم تر چسباندم. برای اینکه لذت ببرم هرچه بیشتر از شنیدنش و توازن قریب میان آن عکس ها و صدایی که ازشان در نیامده بود و حالا از توی گوشی داشتم می شنیدم .

هیچ نظری موجود نیست: