نگاهش را شعر و رمانی شاهکار دیده ام
دختری که موهای بافته اش را با کشی سبز بسته و یک کتانی آل استار جگری رنگ پوشیدهروبروی هتلی که اقامت کرده ام .
برگ می ریزد ، کلاغ می قاردننم ننم نم نم است می بارد میان برکه و شب ترانه پیچیده میان برکه ی شب ستاره می بارد
هیبتی داشت صدایش که گوشی را محکم تر چسباندم. برای اینکه لذت ببرم هرچه بیشتر از شنیدنش و توازن قریب میان آن عکس ها و صدایی که ازشان در نیامده بود و حالا از توی گوشی داشتم می شنیدم .